امروز شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دسته بندی سایت
پیوند ها
دخترک دستفروش لباس مشکیام را پوشیدم و برای مراسم احیا به سمت مسجد به راه افتادم. نیم ساعتی از مراسم گذشته بود. آنقدر شلوغ بود که بعضیها داخل حیاط مسجد نشسته بودند. صدای الهی العفو، الهی العفو و صدای خلصنا من النار در کل محله پیچیده بود. خواستم به داخل مسجد بروم، اما چشمم به دخترکی افتاد که جلوی در مسجد نشستهبود و به دیوار تکیه دادهبود. یک بسته آدامس و چند تا فال دستش گرفته بود. چند دقیقهای گوشهای ایستادم و نگاهش کردم. هیچکس حتی یک فال هم از او نخرید. بیاعتنا از کنارش رد میشدند. جلو رفتم: - خوبی؟ روسریش را کمی مرتبکرد و سرش را بالا آورد: - مرسی عمو. یه آدامس ازم میخری؟ با لبخند دست کردم توی جیبم و فهمیدم کیف پولم را خانه جا گذاشتهام. - چشم میرم خونه کیفم رو میارم ازت میخرم. - عمو! «الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب» یعنی چی؟ آخه امشب همه همین جمله رو میگن! دستی به موهایم کشیدم و کنارش نشستم: یعنی: - «خدایا پناهم باش و من را از آتش جهنم دورکن.» در حالیکه با چشمهای درشتش به گلدستهی مسجد خیره شدهبود، گفت: - جهنم گرمه؟ - آره دخترم. خیلی. - یعنی از توی چادر ما هم گرمتره؟ لبهایم را گزیدم و سعیکردم متوجه تغییر حالت من نشود: - چادر؟ مگه شما توی چادر زندگی میکنید؟ - آره من و مادر و خواهرم توی چادر زندگی میکنیم. میدونید ظهرا که آفتاب میزنه، از گرما میسوزیم. خیلی گرمه، خیلی... آهی کشید و ادامه داد: - مادرم قلبش درد میکنه، گرمش که میشه بیشتر قلبش درد می گیره. سرم را پایین انداختم. دستم راجلوی صورتم گرفتم و بلندشدم سر پا ایستادم. - عمو یعنی من الان بگم خلصنا من النار ، خدا فقط من رو از آتیش جهنم دور می کنه؟ از گرمای توی چادر دور نمیکنه؟ بعد مکثی کرد و گفت: - آخه من مامانم رو خیلی دوس دارم، چیزیش بشه من میمیرم... میخواستم داد بزنم: - آهای ملت! این بچه اینجا نشسته شما یه بسته از آدامس ازش بخرید به امید اینکه گرمای توی چادر براش قابل تحملتر شه، بعد شما قرآن بالا سرتون گرفتید و خلصنا من النار میگید؟! آهای ملت! چشماتونو باز کنید؛ خلصنا من النار اینجاست، الهی العفو اینجا نشسته... یک بسته آدامس به من داد و گفت: - بیا عمو! این آدامس رو من بهت میدم چون تنها کسی بودی که حاضر شدی باهام صحبتکنی. تا خانه اشک ریختم. کیف پولم رو برداشتم، دوباره رفتم سمت مسجد. اما هر چه گشتم دختر بچه نبود... به آسمان نگاهکردم. چشمهایم هم مانند دستهایم میلرزید. اصلا انگار تمام بدنم داشت میلرزید. - الهی العفو... الهی العفو... الهی العفو... خدایا من بیمعرفت رو ببخش... آدامس را باز کردم و توی دهانم گذاشتم، مزهی درد میداد، مزهی بغض، مزهی اشک... @only_hot
بزارید اینظور براتون توضیح بدم که این کتاب فقط روش های علمی درست اموزش میده و هیچ نوع دارویی رو تجویز نمیکنه کم کردن وزن بدون داشتن برنامه دقیق امکان پذیر نیست اگه هم باش جز اسیب زدن به خودتون سودی نداره ویزگی خاص این محصول این است که زنان باردار هم میتوانند از این رژیم ... ...
با این راهنمای جامع، به دنیای شگفتانگیز مکملهای دوران بارداری قدم بگذارید، با انواع مختلف آنها، فواید و مضراتشان آشنا شوید و با مصرف آگاهانه آنها، به سلامتی خود و جنینتان کمک کنید! دوران بارداری، دورهای حساس و سرشار از تغییرات در بدن زن است. در این دوران، مادر به ... ...
با این راهنمای جامع، به دنیای شگفتانگیز رژیم چاقی قدم بگذارید، اصول و قواعد تغذیه سالم برای افزایش وزن اصولی و پایدار را بیاموزید و با رسیدن به وزن ایدهآل، سلامتی و شادابی را به خود هدیه دهید! رژیم چاقی، مجموعهای از برنامههای غذایی و عادات سالم است که به افراد در ... ...
پاورپوینت آماده تغذيه و بهداشت مواد غذايي برای رشته علوم پزشکی بخش تغذیه در 52 اسلاید طراحی شده بخشی از مطالبی که در این پاورپوینت مورد بررسی قرار میگیرد به شرح زیر است: - مقدمه - تعریف تغذیه - مواد تشکیل دهنده غذا - پروتئین ها - کربوهیدرات ها - چربی ها - ویتامین ... ...
به نام خدا درمان قطعی دیسک کمر،آرتروز،دردهای مفاصل واستخوان سلام هموطن عزیزم هرکسی کو دور مانداز اصل خویش بازجویدروزگار وصل خویش دوست هموطن من ،خیلی از ماها با انجام یه سری کارها و مصرف یه سری مواد غذایی عملا به جنگ سلامتی خودمون میریم ... ...
اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.
ایجاد وب سایت یامحبوب ترین ها
پرفروش ترین ها
پر فروش ترین های فورکیا
پر بازدید ترین های فورکیا